چکیده
زمينه و اهداف: صرع پايدار يك اورژانس پزشكي با مرگ و مير بالا است. اين مطالعه براي بررسي سبب شناسي، روشهاي درماني و سرانجام كوتاه مدت كودكان مبتلا به صرع پايدار بود.
روش بررسي: بيماران مبتلا به صرع پايدار مراجعه كننده به بخش اورژانس بيمارستان كودكان تبريز بين سالهاي 1381 تا 1384 از نظر سبب شناسي، شكل تشنج، روشهاي درماني و سرانجام موقع ترخيص مورد بررسي قرار گرفتند.
يافته ها: از 123 بيمار مبتلا به صرع پايدار، 50 بيمار ( 7/40%) دچار صرع پايدار مقاوم و 73 بيمار ( 3/59%) دچار صرع پايدار غير مقاوم بودند. شايعترين سبب شناسي در بيماران مبتلا به صرع پايدار، به ترتيب تشنج تبدار طول كشيده (7/40%), علامت دار دور (28.4%)، علامت دار حاد (16.2%) و بدون علت(14.6%) بود. ارتباط معني دار بين سبب شناسي و سن وجود داشت (007/0p=). شايعترين شكل تشنج بصورت عمومي در 7/70% بيماران بود. ميانه مدت صرع پايدار ( 146.25- 37 ) 60 دقيقه بود. در 28 بيمار (22.7%) ديازپام به همراه فني توئين و يا فنوباربيتال بكار رفته بود. در 40 بيمار (32.5%) ديازپازم به همراه فني توئين و همچنين فنوباربيتال و در 50 بيمار (40.7%) ميدازولام نيز كاربرد پيدا كرده بود. در 4 بيمار (3.25%) تيوپنتال بكار رفته بود. با كاربرد ميدازولام تشنج در 82% بيماران مبتلا به صرع پايدار مقاوم كنترل گرديد. 9/85% بيماران برگشت به وضعيت قبل از صرع پايدار داشتند. 26/8%فوت نمودند و در 7/5% سكل جديد عصبي بعد از صرع پايدار ايجادشد. سرانجام بيماران ارتباط معني دار با سبب شناسي داشت (001/0P<). كمترين مرگ و مير و معلوليت در تشنج تب دار طول كشيده ( 4%) و بيشترين در بيماران علامت دار حاد با (45%) بود.
نتيجه گيري: تشنج تب دار طول كشيده شايعترين سبب شناسي صرع پايدار بود. بيشترين مرگ ومير در بيماران با سبب شناسي علامت دار حاد بود. بكار بردن انفوزيون ميدازولام در درمان صرع پايدار مقاوم در اكثر موارد سبب خاتمه تشنج مي گرديد.