چکیده
زمينه و اهداف: يکي از درمانهاي اصلي در سندرم تونل کارپال استفاده از اسپلينت مي باشد ولي زاويه مناسب آن دقيقاً مشخص نمي باشد. هدف از اين مطالعه بررسي تغييرات پارامترهاي الكترودياگنوزيس در وضعيتهاي مختلف مچ در افراد مبتلا به سندرم تونل كارپال (Carpal Tunnel Syndrome, CTS) می باشد تا زاويه مناسب اسپلينت در اين بيماران تعيين گردد.
روش بررسي: 33 بيمار كه علائم و معيارهاي تشخيصي الكترودياگنوزيس سندرم تونل كارپال را داشته و نوروپاتي يا درگيري عصبي ديگري نداشتند به عنوان گروه بيماران و 28 فردي كه معيارهاي الكترودياگنوزيس سندرم تونل كارپال، نوروپاتي محيطي و يا درگيري اعصاب محيطي را نداشتند به عنوان گروه كنترل انتخاب شدند. در هر دو گروه مطالعات الكترودياگنوزيس حسي و حركتي مدين به روشهاي استاندارد در سه وضعيت 25 درجه فلکسيون، نوترال و 25 درجه اكستانسيون بعد از 5 دقيقه بستن اسپلينت طراحي شده انجام گرفت. ارتفاع موج حركتي عصب مدين زمان تاخيري موج حركتي مدين، سرعت هدايت حركتي عصب مدين ارتفاع موج حسي عصب مدين، زمان تاخيري موج حسي عصب مدين و سرعت هدايت حسي عصب مدين در 3 وضعيت در هر دو گروه اندازهگيري شد. ميانگين پارامترهاي الكترودياگنوزيس در 3 وضعيت 25 فلکسيون، نوترال, 25 اكستانسيون بين دو گروه نرمال و بيماران بوسيله تست ANOVA مقايسه گرديد.
يافتهها با 05/0p< در گروه نرمال اختلافي بين پارامترهاي الكترودياگنوزيس در 3 وضعيت وجود نداشت. در گروه بيماران ارتفاع موج حسي و حركتي مدين در 3 وضعيت ذکر شده تفاوت معنی داری نداشت. مقادير زمان تاخيري موج حركتي مدين، سرعت هدايت حركتي مدين، زمان تاخيري موج حسي مدين، سرعت هدايت حسي عصب مدين در وضعيت نوترال با فلکسيون و در وضعيت اكستانسيون با فلکسيون، به صورت معنيدارمتفاوت بود اما اختلاف اين مقادير در مقايسه بين وضعيت نوترال با اكستانسيون معنيدار نبود.
نتيجهگيري: مطالعه حاضر نشان داد كه پارامترهاي الكترودياگنوسنيك در بيماران CTS در وضعيتهاي مختلف مچ تغيير يافته و لازم است كه اسپلينت تجويز شده در وضعيت اكستانسيون يا نوترال باشد.