چکیده
زمينه و اهداف: فلج مغزي يكي از شايعترين علل ناتواني در كودكان است که يك انسفالوپاتي غير پيشرونده بوده و شاه علامت آن تاخير حركتي است. اين اختلال در اثر صدمه به مغز در حال رشد رخ ميدهد و علاوه بر درگيري حركتي ممكن است با اختلالات گفتاري، شنوايي، بينايي، صرع و عقب ماندگي ذهني نيز همراه باشد. شايعترين ريسكفاكتورها پرهماچوريتي و وزن كم تولد ميباشد. هدف اين مطالعه بررسي اتيولوژي وعلل زمينه اي، شيوع انواع مختلف فلج مغزي ، اختلالات همراه وسير تکامل از نظر سن كسب مهارتهاي حركتي مي باشد.
روش بررسي: طي مدت 2 سال 155 كودك زير 11 سال مبتلا به فلج مغزي كه به مركز توانبخشي بيمارستان كودكان مراجعه كرده و تحت اقدامات توانبخشي بودند، به طريقه آسان و در دسترس انتخاب شدند. اطلاعات حاصله در پرسشنامهها جمعآوري و نتايج استخراج گرديد.
يافته ها: حدود يك سوم (8/34%) بيماران سن زير 2 سال داشتند. 6/62% آنها پسر بودند. شايعترين فرم در اين مطالعه فرم كوادري پلژيك (5/46%) بود و دي پلژيك (7/38%) و همي پلژيك 8/7 درصد بود.3/ 70% از بيماران فرم اسپاستيك و2/ 14% از نوع هيپوتونيك، 3/10% از نوع مختلط و 2/5% آتتوئيد بودند. اختلالات گفتاري و استرابيسم شايعترين علائم همراه بودند (بترتيب7/7 4% و 2/41% ). مشكلات شناختي واضح در8/ 18% و صرع در 5/17% بيماران يافت شد. وزن كم تولد و پرهماچوريتي شايعترين ريسك فاكتورها بودند به ترتيب.3/36و3/51 درصد. ميانگين سن كنترل گردن 76/8 ± 55/11 ماه، ميانگين سن نشستن 26/14 ± 53/21 ماه،ميانگين سن ايستادن 82/13 ± 47/28 ماه بود. 64% بيماران در گروه سني 2 – 6 سال قادر بودند با كمك راه بروند.
نتيجه گيري: شايعترين فاكتور زمينه اي وزن كم تولد و پره ماچوريتي بود كه معرف اهميت ارزيابي تكامل و پيگيري دراين نوزادان مي باشد. با توجه به اينكه تعداد قابل توجهي از كودكان فلج مغزي با كمك قادر به راه رفتن ميباشد و اختلال شناختي واضح در درصد كمي از اين بيماران ديده ميشود لذا با تشخيص و شروع هر چه زودتر اقدامات توانبخشي ميتوان كمك عمدهاي در كسب استقلال نسبي اين كودكان انجام داد.