چکیده
زمينه و اهداف: عود اختلال خلقي دو قطبي شايع و عودهاي مكررمي تواند منجر به ناتواني بيمار، تحميل هزينه وافت كارآئي شود. عود بيماري در اكثر موارد با مصرف داروها قابل پيشگيري مي باشد. قطع يا كاهش دوز دارو، برنامه خواب و بيداري نامنظم، استرسورها و عوامل ديگر نيز تاثير گذار مي باشند. مطالعه حاضر به منظور بررسي عوامل موثر در عود و ارتباط آن با خصوصيات دموگرافيك در بيماران مبتلا به اختلال دو قطبي يك انجام شده است.
روش بررسي: 140 بيمار (86 مرد و54 زن) مبتلا به اختلال خلقي دو قطبي يك مراجعه كننده به مركز روانپزشكي كه سابقه حداقل دو حمله يا بيشتر از بيماري را داشتند بطور تصادفي انتخاب شدند. تشخيص بر اساس ملاكهاي تشخيصي انجمن روانپزشكي آمريكا (DSM-IV TR) و مصاحبه ساختار يافته SCID-I انجام گرفت. سپس پرسشنامه هاي يانگ مانيا، افسردگي هاميلتون و محقق ساخته توسط بيماران و مراقبين درجه يك آنها تكميل و نتايج بدست آمده توسط برنامه SPSS مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.
يافته ها: 72 نفر (3/51%) از بيماران در فاز مانيك ، 25 نفر (9/17%) در فاز افسردگي و 43 نفر (7/30%) در فاز مختلط بيماري بودند. تابلوي باليني 52 نفر (1/37%) با خصوصيات پسيكوتيك و 88 نفر (9/62%) بدون خصوصيات پسيكوتيك بود. اكثر بيماران شدت بيماري بالاتري داشتند و متوسط نمره مقياس يانگ مانيا در كل بيماران 38/56 بود. عوامل مؤثر در عود شامل: قطع داروي تثبيت کننده خلق (8/37%)، کاهش دوز دارو (5/18%)، مصرف داروهاي بي ثبات کننده خلق(TCA- نورولپتيك كلاسيك) (4/56%)، سوء مصرف و وابستگي به مواد (7/15%)، بيخوابي و داشتن برنامه خواب نامنظم (4/41%)، نداشتن دانش و آگاهي كافي در اهميت درمان نگهدارنده (46%) و حوادث زندگي (بد و يا خوب) (8/7%) بودند. قطع دارو در زنان بيشتر از مردان ودر افرادمطلقه يا بيوه بيش از متاهلين و مجرد ها بود. كاهش دوز دارو در بيماران متاهل بيشتر از مجردها بود. شدت افسردگي افراد با سن بالاتر بيشتر از سنين پايين بود و بين سن و نمره هاميلتون رابطه معنيدار وجود داشت. در ساير موارد ارتباط معنيدار وجود نداشت.
نتيجهگيري: عود در اختلال دوقطبي شايع و مهمترين عوامل دخالت كننده شامل قطع و كاهش دوز دارو، تغيير برنامه خواب، استرسهاي رواني اجتماعي و اطلاعات ناكافي در مورد بيماري بودند. شناخت اين عوامل و آموزش بيماران و خانواده هاي آنها مي تواند در پيشگيري از عود موثر باشد.