چکیده
زمينه و اهداف: اختلالات يادگيري از جمله نارساخواني موجب شكست در زمينه هاي مختلف زندگي بويژه موقعيت تحصيلي دانش آموزان و پايين آمدن اعتماد به نفس آنها شده و در نتيجه زمينه ساز بسياري از اختلالات رواني، رفتاري، روان – تني و نهايتاً جسماني مي شود. نارساخواني اختلالي است كه شخص عليرغم تجارب آموزشي متعارف، در كسب مهارتهاي زباني خواندن، نوشتن و هجي كردن كه متناسب با توانايي هوشي اش باشد عاجز است. بررسي اين اختلال و مشخص كردن عوامل مرتبط با آن مي تواند از بسياري از تبعات آن پيشگيري كرده و به رفع مشكلات مختلف جسماني و رواني كمك نمايد.
روش بررسي: در اين پژوهش كه از نوع پس رويدادي است مهارتهاي حركتي دانش آموزان عادي و نارساخوان بررسي شد. بدين منظور24 نفر دانش آموز ابتدائي نارساخوان (12 نفر سال دوم و 12 نفر سال سوم) به صورت در دسترس و با همكاري معلمين پس از ارزيابي چند مرحله اي و 24 نفر دانش آموز ابتدائي عادي (12 نفر سال دوم و 12 نفر سال سوم) به صورت تصادفي به عنوان نمونه انتخاب شدند. پس از گزينش آزمودنيها و پيگيري هاي تشخيصي گروه نارساخوان براي اطمينان ازدارا بودن ملاكهاي تشخيصي، مهارتهاي حركتي آنها به وسيله مجموعه آزمون حركتي لينكلن – اوزرتسكي اندازه گيري شد و سپس با استفاده از آزمونهاي آماري t گروههاي مستقل و همبسته (زوجي) و كاي دو، فرضيه هاي پژوهش مورد آزمون قرار گرفتند.
يافته ها: نتايج بدست آمده نشان داد كه دانش آموزان عادي و نارساخوان از نظر مهارتهاي حركتي كلي و ظريف و همچنين تأخير رفتار حركتي تفاوت معني داري داشتند(01/0 < p) اما از نظر مهارتهاي حركتي درشت و ميزان بهره هوشي تفاوت معني داري بين دو گروه مشاهده نشد. همچنين معلوم شد كه متوسط نمرات مربوط به مهارتهاي حركتي درشت و ظريف درداخل گروه نارساخوان نيز داراي تفاوت معني داري است (01/0< p).
نتيجه گيري: دانشمندان عقيده دارند كه رشد متعادل توانائيهاي حركتي اساس يادگيريهاي بعدي را تشكيل مي دهد. تعدادي از كودكان مبتلا به اختلالات يادگيري عليرغم هوش طبيعي از نظر رشد حركتي بسيار كندتر از كودكان عادي هستند. چنين به نظر مي رسد كه اين افراد مؤلفه شناختي ضعيفي در كسب مهارتهاي حركتي دارند چرا كه مهارتهاي حركتي بويژه مهارتهاي حركتي ظريف مستلزم سطوحي از فعاليت حوزه شناختي است و بر همين اساس برخي از افراد به كندي مي توانند فعاليتهاي حركتي را بياموزند يا آن را رشد دهند. بسياري از دانشمندان معتقدند برخي اختلالات خفيف مغزي عامل اصلي چنين مشكلاتي است. اما علت هرچه باشد اصلاح دشواري هاي حركتي اين افراد قبل از شروع آموزش مهارتهاي ديگر كاملاً ضروري است.