چکیده
زمينه و اهداف: امروزه، پيوند كليه درمان اصلي نارسايي مزمن كليه بوده، و لازم است تا بيماران تا زمان پيوند تحت دياليز قرار گيرند. عليرغم تاثير درماني همودياليز، اين بيماران با عوامل تنش¬زاي متعدد جسمي و رواني مواجه هستند كه منجر به کاهش كيفيت زندگي آنان مي گردد. مطالعات کمي در مورد حمايت اجتماعي بيماران همودياليزي در دنيا و کيفيت زندگي آنان در كشورهاي آسيايي بويژه ايران انجام شده ، لذا در اين مطالعه قصد بر آن است تا ضمن تعيين کيفيت زندگي و حمايت اجتماعي بيماران همودياليزي رابطه آنها با يکديگر سنجيده شود.
روش بررسي: بدين منظور تمام بيماران همودياليزي واجد شرايط (164 نفر ) بستري در بخش همودياليز بيمارستانهاي دانشگاه علوم پزشکي تبريز انتخاب و داده¬ها با پرسشنامه¬ تلفيقي و تعديل شده مشتمل بر سه بخش دموگرافيک، کيفيت زندگي و حمايت اجتماعي و با روش مصاحبه جمع آوري گرديد.
يافته ها: نتايج نشان داد كه کيفيت زندگي در 1/56% و حمايت اجتماعي در 6/50% بيماران مطلوب، و بين اين دو متغير رابطه مستقيم و معني¬داري وجود دارد (40/0=r ،001/0>p). در زير شاخه هاي کيفيت زندگي بعد اجتماعي در 88% بيماران مطلوب، در حاليکه ابعاد رواني (53%) و جسمي (3/57%) در بيشتر بيماران نامطلوب بود. در زير شاخه¬هاي حمايت اجتماعي بيشترين حمايت مطلوب مربوط به بعد حمايت عاطفي بود (3/57%)، بطوريکه14% از واريانس کل کيفيت زندگي را به خود اختصاص مي¬داد. تأثير حمايت ابزاري و حمايت اطلاعاتي بر کيفيت زندگي از نظر آماري معني¬دار نبود.
نتيجه گيري: نزديك به نيمي از ييماران فوق از كيفيت زندگي و حمايت اجتماعي مطلوبي برخودار نبوده و با توجه به رابطه¬ي مثبت بين اين دو به خصوص اثرگذاري بارز حمايت در بعد عاطفي بر كيفيت زندگي توصيه مي شود برنامه ريزان مراقبتي و مسئولين ترتيبي اتخاذ نمايند تا علاوه بر تقويت حمايت ابزاري و اطلاعاتي حمايت عاطفي در اين گروه تقويت و بدين طريق موجب بهبود کيفيت زندگي بيماران گردد.