چکیده
زمينه و اهداف: سندرم تونل کارپ شايع ترين نوروپاتي اينتراپمنت است که پس از معاينه باليني مطالعه الكترودياگنوزيس بهترين روش تشخيصي در آن مي باشد.در اين مطالعه هدف مقايسه اعتبار تشخيصي چند تكنيك محاسبه سرعت هدايت حسي عصب مدين در سگمان مچ، براي تشخيص سندرم تونل كارپ مي باشد.
روش بررسي: هشتاد و پنج دست كه با شك به سندرم تونل کارپ به كلينيك الكترودياگنوزيس ارجاع داده شده بودند وارد مطالعه شدند. از بين داوطلبان سالم نيز، 85 دست به عنوان گروه كنترل انتخاب گرديدند. هيچ كدام از افراد گروه سندرم تونل کارپ يا كنترل علائم يا نشانههاي راديكولوپاتي گردني، نوروپاتي محيطي و يا هر بيماري كه روي اعصاب محيطي اثرگذار باشد، نداشتند. در گروه سندرم تونل کارپ و كنترل مطالعات الكترودياگنوستيك، شامل تكنيكهاي يک سگماني ودو سگماني ، براي محاسبه سرعت هدايت حسي عصب مدين در سگمان مچ انجام شد. در مطالعه يک سگماني سرعت هدايت عصب مديان مخلوط کف دست – مچ اندازهگيري شد. مطالعات دو سگماني شامل محاسبه سرعت هدايت حسي عصب مدين به صورت آنتيدروميك در سگمان مچ – کف دست و محاسبه نسبت ديستو پروگزيمال بود.
يافتهها: منحني راک براي مطالعات يک و دو سگماني، از مطالعات گروه سندرم تونل کارپ و كنترل ترسيم شد. سرعت هدايت حسي عصب مدين در سگمان کف دست– مچ در مقادير كمتر و مساوي 45/50 كه نشاندهنده بهترين نقطه مرز در منحني راک ميباشد، با حساسيت 6/97درصد و ويژگي 5/96درصد گروه سندرم تونل کارپ را از نرمال تشخيص داد. نسبت ديستو پروگزيمال در بهترين نقطه مرز بيشتر و مساوي يك، با حساسيت 100درصد و ويژگي 9/92درصد، گروه سندرم تونل کارپ را از نرمال متمايز كرد. سرعت هدايت عصب مديان مخلوط در بهترين نقطه مرز كمتر و مساوي 8/50 ، با حساسيت 6/97درصد و ويژگي 5/83درصد گروه سندرم تونل کارپ را از نرمال تشخيص داد. نسبت احتمال مثبت كه بيانگر توانايي يك تست در تميز افراد سالم و بيمار ميباشد. به ترتيب در سرعت هدايت حسي عصب مدين در سگمان مچ – کف دست ، نسبت ديستوپروگزيمال و سرعت هدايت عصب مديان مخلوط کف دست - مچ ، 86/27، 08/14 و 92/5 محاسبه گرديد.
نتيجهگيري: بر اساس نسبت احتمال، سرعت هدايت حسي عصب مدين در سگمان مچ – کف دست معتبر تر از نسبت ديستوپروگزيمال و سرعت هدايت عصب مديان مخلوط کف دست - مچ در تشخيص سندرم تونل کارپ ميباشد.